Thursday, February 25, 2010

یه فنجون اسپرسو تلخ

بی انصافی آنهم از نوع روزمره:

فعلا اطرافم انقدر وقایع تلخ میبینم که عنوانی بهتر از "یه فنجون اسپرسو تلخ" پیدا نمیکنم.
امروز توی تاکسی نشسته بودم. صندلی عقب. خانمی هم جلو نشسته بود که بسیار مرتب و شیک لباس پوشیده بود. ظاهرش بگونه ای بود که لابلای اینهمه آدم چرک و نشسته کاملا به چشم میومد. چند دقیقه ای که تاکسی حرکت کرده بود این خانم از کیفش یه 5 هزار تومانی درآورد و طبعاً چون پول خورد نداشت برای اینکه راننده غرغر نکنه زودتر کرایه اش را داد.
دستان کشیده ای داشت و لاک صورتی رنگی زده بود. در یک کلام فقط میتونم بگم خانم مرتب و زیبایی بود.
راننده: خسته، بی حوصله با صورتی پوشیده از ته ریش. بنظر 50 ساله میومد. نمونه یک کارگر (یعنی کسی که سخت کار میکنه تا پولی بدست بیاره و در مقابل کسانی که به آنها تعهد و تاهل داره رو سفید بمونه) . اما نگاه مرد راننده به این بانو وقتی پول را از دستش میگرفت یک دنیا معنا داشت. 100 % مطمئن بودم که راننده با خود چه فکر میکنه: نگاش کن چه سرخاب سفیدابی کرده. معلومه دیگه داره کجا میره. ببین چه خودی ساخته. از کجا پول در میاره ... .... ... من چرا باید اینطور جون بکنم واسه چندغاز اونوقت این دختره ... نگاه دستاش کن ، این ناخن ها معلومه یه ثانیه هم کار نکرده..... .... " با این ادبیات همه ما آشناییم.
کرایه این مسیر که من در هفته اقلا 1 بار تردد میکنم 300 تومان هستش و بقیه پولی که راننده به این خانم داد 4500 تومان بود. یعنی 200 تومان بیشتر از حد مجاز.
من نمیدونم به این چی میگن ... هرچی باشه نه انسانی نه وجدانی

انسانیت و وجدان؟
خوب دست کم توی کشورهایی که من مسافرت کردم به اندازه ایرانی ها مدعی انسانیت و وجدان ندیدم. امتحانش هم ساده ست. کافیه 10 دقیقه پیش یه نفر بشینین و راجع به کورش و هخامنشیان و تاریخ پر شکوه کشور صحبت کنین. امکان نداره که از فرمان حقوق بشر کورش کبیر حرفی بمیان نیاد. وای وای وای که من چقدر از این مفر تاریخی ایرانیها برای فرار از نداشته هاشون بیذارم. ادعای فرهنگ و تمدن فرد فرد ایرانیها گوش دنیا رو کر کرده دریغ از ذره ای انسانیت و ادب و تمدن در زندگی روزمرشون. افسوس

وجدان؟
خوب معمولا وجدان رو با عقاید دینی بهم میتنند. ایرانیها هم که خدا قوت، تا صحبت از دین و مذهب میشه چنان رنگ گردنشون بیرون میزنه که خدا هم خودش کف میکنه. و جالبه که باز من ملتی رو ندیدم که باندازه ایرانیها ادعای روشنفکری و "خردورزی" داشته باشند و در عین حال در پیچ و تاب عقاید خرافی دست و پاشون بسته باشه. یعنی از خود بیگانگی در حد اعلی.... خدا قوت

خلاصه این آدمها مدعی دو چیز هستند که فرسنگها ازش دورند.
به کسی بر نخوره ... یه ذره با خودمون روراست باشیم

نمونۀ محاسبۀ نامردانه و دور از شرافت رانندگان شریف تاکسی و شخصی از تلخی های روزمرۀ زندگی من است. تقریبا هر روز بنده بخاطر پنجاه تومان با رانندگان بحث و مجادله دارم.

Monday, February 22, 2010

یه فنجون اسپرسو تلخ

یک سرافکندگی دیگه برای جامعۀ ایرانی
من واقعاً نمیدونم ما ایرانیها چمونه. واقعاً مثل آدم زندگی کردن اینقدر سخته که همیشه و همه جا باید یه کاری کنیم که خودمون رو تابلو کنیم و آبروی خودمون و همه رو ببریم؟ بابا به خدا، به پیر، به پیغمبر به هرچی که اعتقاد دارین (اگه دارین) باور کنین بی سروصدا و بدون آبرو ریزی هم میشه زندگی کرد.

داستان از چه قراره؟
به این آدرس یه سری بزنین خودتون میفهمین
اگه متن طولانی سرتون رو گیج میاره و حوصلۀ خوندنشو ندارین خلاصه بگم که آقای "فریدون حداد" که ظاهراً از مشاوران امور مهاجرت بودند به جرم کلاه برداری در ونکوور دستگیر شدند. ایشون به یکی از متقاضیان مهاجرت گفته بودند که حسابی در بانک کانادا باز کنند و [ظاهرا] اسم و رمز حساب مربوطه را هم با دلایل خاص که منحصرا از همین مشاورین برمیاد از ایشون گرفتند و بعد با خیال راحت مشغول برداشت پول از حساب شدند. صاحب حساب هم که دیده هی از حسابش کم میشه شک کرده و کار بالا گرفته.

نتیجه چی شده؟ هیچی ... اینکه مقامات مسئول کانادا یک کمپین 1 میلیون دلاری ترتیب دادن تا داد مهاجرینی مثل ما رو که دوزار پولشون رو میخوان صرف جلای وطن کنند و نیمۀ عمر باقی مونده رو یه جای قانونمند سر کنند از این زالوهای کثیف پس بگیرند. حالا چجوری؟
با تحت نظر گرفتن دقیق مراحل مهاجرت و پیگیری دقیقتر پرونده های مهاجرین

چه ربطی به پرونده ها داره؟
توی تحقیقاتی که مامورین بعد از این افتضاح انجام دادند متوجه شدند که 300 متقاضی مهاجرت همگی یک آدرس مشابه را برای اقامت پیشین خودشون در کانادا اعلام کردند. خوب از این به بعد دولت کانادا باید دوره بیافته ببینه آدرسهایی که اعلام میشه وجود دارند یا و اگه آره تا 10 سال گذشته کیا توش زندگی کردن

خوب این چه دخلی به ما داره؟
از خودتون بپرسید چند وقته که منتظر مدیکال هستید. یا کمترین رقمی که دوروبریاتون منتظر مدیکال بودند چقدر بوده و از این به بعد این دورۀ انتظار چند رقمی خواهد شد.